نماهنگ خون و خاک و اشک از حاج محمود کریمی اثری درباره ی محرم است.
گرد و خاک میبینم روی سرت محشر کبری شد
دور و برت رد پاها مونده روی پرت روی پرت روی پرت
خون و خاک و اشک رو چشات گل شده
زخم تشنگی رو لبات گل شده
برات ای ماه بی بدل چه بلایی شد این اجل
عسل لب هات خاکی از اجل احلی من عسل
ساعتی پیش بودیم تو حرم و رو عبا آوردی اکبرمو
دیدی حال زار خواهرمو دخترمو دخترمو
انقده بلا به سرت اومده که به سرزنون پدرت اومده
دیگه خونی و پرپری حالا هم قد اکبری
توی آغوشم زیر لب داری اسمم رو میبری
زینبم این گوی پیراهن یوسف رفته از دست منه
زینبم میبینی این حسنه این حسنه این حسنه
بی رمق صدا میزنه یا حسن
این امانته حسنه یا حسن
رو زمین انداخت دشمنش
روی جسمش تاخت دشمنش
به خداوندی خدا که به تیغش باخت دشمنش
یا حسن تو شور باورمی یا کریم امید آخرمی
یا غریب یا مظلوم بی حرمی بی حرمی بی حرمی
مثل کربلا حرم و مرقدت باز بنا میشه ضریح و گنبدت
یه روزی تو صحن و سرات کنار اون گلدسته هات
هممون سینه میزنیم برای آقازاده هات