نماهنگ وصیت های آخر حاج محمود کریمی

نماهنگ وصیت های آخر از حاج محمود کریمی اثری درباره ی شهادت امیرالمومنین علی (ع) است. تهیه شده در حسینیه مجازی جان نثاران

این پا و اون پا کردم از افطار

از سر شب حالم پریشونه

دست توئه کلید آزادی مدتیه دلم تو زندونه

نزار که آبروم بره امشب غیر خودت کسی نمیدونه

دامن تو تو دست لرزونم اما یقه ام تو دست شیطونه

میگفت میخوای بری برو اما آخرشم تو رو میسوزونه

اما صدای مهربونی گفت شب شب قدره وقت بارونه

یه کوه غصه رو شونه ات باشه وقت سحر سبک میری خونه

بیا نترس خوش به حال اون که نجف رفته

یا کربلاست یا که خراسونه

اما همینجام وای که چقدر خونه ی تو خوبه

شهدا بیچاره اون کسی که بیرونه

بیرون هیئت نه ها! بیرون خونه ی خدا

بیچاره اونکه اومده امشب اما تماشاچی و حیرونه

بیچاره اونکه زیر این بارون تشنه میاد و تشنه میمونه

چترتو کنار بنداز بارون رحمت داره میاد

من نمیخوام دوباره برگردم پشت سرم همش بیابونه

هیچی ندارم ای خدا غیر از این دل خسته ای که داغونه

خودم نشستم این میون اما دلم نجف میون ایوونه

آخ خدا کمک کنی من از همین الان میخوام بدم یه قول مردونه

صحبت مردی شد دلم پر زد برای اونکه مرد میدونه

مردی که تو دلش پر از آهه راز دلش رو چاه میدونه

مردی که تو چشاش پر از اشکه اما لبش همیشه خندونه

مردی که کوله بارشو بسته یه امشب و تو خونه میمونه

چشمامو خسته شو به در دوخته انگاری چشم به راه مهمونه

مهمونی که داره میاد امشب عمریه داره روضه میخونه

چی میخونه؟ علی جان بسه تو دنیا موندت آقا

دنبالت اومدم بریم خونه

هر جا تو باشی خونه مون اونجاست

بی تو علی بهشت زندونه

راستی الان داری میری خونه

گفتی وصیت های آخر رو

گفتی کجا باید بره زینب

گفتی گلای یاس پرپر رو

اینا رو گفتی داری میای آقاجان؟

گفتی علی به گوش عباسم قصه ی مشک و تیر اخر رو

گفتی برا حسن پسر هاشو گفتی برا حسین اکبر رو

گفتی به زینبم دم آخر پیراهن دوخته ی مادر رو

گفتی برای زینبم باید یه روز ببوسه زیر حنجر رو

گفتی براش قصه ی غارت رو قصه ی گوشواره و معجر رو