در لحظهای که قلبها در سوگ مردی از جنس خدمت میتپد، نغمهای از عمق جان برمیخیزد و نامش را فریاد میزند. نماهنگ «هارداسان» با نوای سوزناک حاج مهدی رسولی و شعری از مهدی جهاندار، روایتیست عاشقانه و حماسی از سالروز شهادت آیتالله رئیسی و یارانش؛ مردانی که با عباي خاکی، در میدان خدمت، جز به مردم و قرآن نیندیشیدند. «هارداسان یعنی کجایی، مرد میدان هارداسان…» این اثر، نهفقط یک نوحه، که زمزمهایست از دلتنگی برای خادمی که در راه حق، جان خویش فدا کرد و در آغوش سلطان آرام گرفت.
این نماهنگ، با صدایی که از عشق و غم لبریز است، شما را به سفری میبرد در کوچههای بارانی و روستاهای دورافتادهای که هنوز رد پای خدمت او را جستجو میکنند. شعر پرمغز مهدی جهاندار، همراه با نوای حاج مهدی رسولی، داغ شهادت را در دل زنده میکند و یادآوری میشود که محرومان و دورافتادگان، هنوز نامش را با عشق زمزمه میکنند.
************
هارداسان یعنی کجایی
مرد میدان هارداسان
ای دل غمگین و ای لب های خندان هارداسان
در کدامین کوچه دنبالت بگردم بعد از این
در کدامین روستا در زیر باران هارداسان
خاطرت می آید آن شب را که در مه گم شدی
تا کجا ها رفته بودی ای مسلمان هارداسان
زیر و رو کردیم و پشت میز عکسی از تو نیست
با عبای خاکی ات استان به استان هارداسان
آن یتیم آن دخترک آن کارگر آن پیرمرد
از چه دنبال تو میگردد کماکان هارداسان
هارداسان یعنی کجایی خستگی نشناختن
جمعه ها بیکار ننشستن در ایوان هارداسان
قاضی اعدام خواندندت که جلادت کنند
ای از آن آغاز همرنگ شهیدان هارداسان
تا ابد قران نمیسوزد فدای غیرتت
ای که اخر سوختی در راه قران هارداسان
خدمت سلطان نمودی خادم مردم شدی
بازگشتی باز در آغوش سلطان هارداسان
دوستت دارند محرومان و دورافتادگان